انکار احساسات

خودت را برای هیچ و پوچ خسته می‌کنیداگر وارد گروه نشوی دنیا که به آخر نمی‌رسد. فراموشش کن.

پاسخ فیلسوفانه

زندگی همیشه منصف نیست و تو باید یاد بگیری با سختی‌ها مقابله کنی.

اندرز

این‌طور چیزها نباید تو را از پا درآورد. سعی خود را برای تیمی دیگر بکن.

پرسش‌ها

چرا اخراج شدی؟ آیا بقیه بازیکنان از تو بهتر بودند؟ حالا می‌خواهی چکار کنی؟

دفاع از دیگری

سعی کن این ماجرا را از دید مربی ببینی. او می‌خواهد یک گروه برنده ارائه بدهد. برای او هم مشکل است تصمیم بگیرد که چه کسی بماند و جه کسی از گروه بیرون برود.

دلسوزی

اوه طفلکی، برایت متأسفم. تو خیلی سعی کردی و زحمت کشیدی که وارد گروه شوی، ولی به‌اندازه کافی خوب نبودی. حالا تمام بچه‌های گروه این را فهمیده‌اند. شرط می‌بندم می‌توانستی از خجالت بمیری.

تحلیل روانی غیرحرفه‌ای

خیال نمی‌کنی تنها دلیلی که باعث شد از گروه اخراج شوی این بود که از صمیم قلب بازی نمی‌کردی؟ به نظرم در ضمیر ناخداگاهت دلت نمی‌خواست در گروه باشی، بنابراین خرابکاری کردی.

آریا دست‌هایش را جلو آورد و گفت:

«بس کن دیگر کافی است. فکری به سرم زد.»

از آریا پرسیدم می‌توانم نوشته‌هایت را ببینم؟ برگه‌ای را به‌سوی من پرت کرد و من با صدای بلند آن را خواندم:

«به من نگو چه احساسی داشته باشم»

«به من نگو چکار کنم»

«تو اصلاً نمی‌فهمی»

می‌دانی با سؤال‌هایت باید چه کنی؟

من بازنده هستم.

این آخرین باری است که به تو چیزی می‌گویم.

جواب درست به آریا:

«آریا، وقتی فهمیدی از گروه اخراج شدی، آن‌هم درست وقتی تصور می‌کردی عضوی از گروه هستی، حتماً برایت هم تکان‌دهنده بود و هم مأیوس‌کننده.»

آریا سرش را تکان داد و گفت: «بله درست است. تکان‌دهنده و درعین‌حال ناامیدکننده بود. بی‌پرده بگویم، چقدر راحت شدم که بالاخره یک نفر این حقیقت ساده را فهمید.»

بچه‌های عزیز ما در این کتاب قصد داریم به شما بگوییم چطور احساسات خود را به روش درست بیان کنید و چطور احساسات دیگران را درک کنید.